دو مطلب علمی اجتماعی
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

بیکاری = بیماری

وبلاگ آموختن: کار،امینت شغلی، یا بیمه بیکاری مکفی لازمه‌ی پیشرفت و تکامل جامعه است.

نداشتن کار،امینت شغلی، یا بیمه بیکاری مکفی، یعنی بیکاری. بیکاری یعنی بیماری. بیکاری یعنی افزایش رقابت بین کارگران برای یافت شغل و در عین حال قبول کم‌ترین سقف دستمزد که حتا نیاز غذایی او را نه تنها تامین نمی‌کند و آن را به سطح نازل یک برده می‌رساند، که مفهومی جز بردگی مدرن در عصر جدید را ندارد. بیکاری یعنی سوق دادن خانواده‌های کارگری به زندگی کردن در زیر خط فقر مطلق و تحمیل مرگ تدریجیِ، معضلی که اختلالات روانی، افسردگی، عدم اعتماد بنفس، احساس بی هویتی و از خود بیگانگی پیامدهای بلافصل آن است. بیکاری یعنی متلاشی شدن خانواده‌ها، رو آوری جوانان به اعتیاد و تن فروشی از سرناچاری، دزدی، قتل، کاهش صبر و تحمل و بردباری و گاها" خودکشی و دیگر آسیب‌های اجتماعی ادامه منطقی این روند است و قربانیانش را از میان زنان و مردان، جوانان و نوجوانان و کودکان جامعه می گیرد. این تراژدی غم انگیز به اینجا تمام نمی شود بلکه هر روزه گسترش یافته و به دنبال کشف راه‌های جدید آسیب رساندن به خود و جامعه است.

 

غنيمت فتح طبيعت

نگاه علمی سيما توکلي به معضل آب:
در شهر که زندگي مي‌کني به آب فکر نمي‌کني. انگار هميشه هست. گاهي که قطع مي‌شود فحشي مي‌دهي و صبر مي‌کني تا دوباره راه بيافتد. معمولا هم بعد از حداکثر يکي دو ساعت راه مي‌افتد. در کوچه يکي ايستاده و شلنگ را گرفته و همۀ پياده رو را با آب «جارو» مي‌کند، ديگري ماشينش را حمام مي‌کند، همسايۀ من وسواس دارد و براي هر بلوز کثيف پسر بچه بازيگوشش يک بار ماشين لباسشويي را روشن مي‌کند....

 فکر مي‌کنيم ديگر آن دوراني که مردم با کوزه از سر چشمه آب مي‌آوردند و دم رودخانه رخت مي‌شستند گذشت. اگر هم روستاهايي هستند که هنوز لوله‌کشي نشده‌اند و با تانکر برايشان آب آشاميدني مي‌برند، کم کم به همت سرمايه و تکنولوژي به دنياي مدرن و دغدغه‌هاي اگزيستانسياليستي‌اش راه خواهند يافت.

هر روز تعداد زيادي از گونه‌هاي گياهي و حيواني از بين مي‌روند، جنگل‌ها نابود مي‌شوند، زمين گرم مي‌شود و طوفان‌ها و سيل‌ها و گردبادهاي عظيم خبر از شرايط زيست محيطي نامانوس و متخاصم مي‌دهند. و آب، آبي که زندگي در اين کره خاکي به آن وابسته است از قربانيان توسعۀ سرمايه‌داري است.

هر چند هفتاد در صد کره زمين از آب پوشيده است ولي 5/97% اين مقدار را آب شور تشکيل مي‌دهد و فقط 5/2% آن آب شيرين است. از اين مقدار آب شيرين هم نزديک به هفتاد درصدش در دو قطب شمال و جنوب يخ زده که نقشي حياتي در سيستم آب و هوايي کره زمين بازي مي‌کند. مقادير زيادي از آب شيرين کره زمين به شکل سفره‌هاي زيرزميني عميق (يا «آب فسيل») است که نه به راحتي قابل دسترس است و نه قابل بازگرداندن. مقدار آبي که به شکل رودخانه‌ها، درياچه‌ها و منابع زيرزميني کم عمق مرتبا با برف و باران تجديد مي‌شود و به راحتي و به شکل پايدار قابل استفاده است چيزي کمتر از يک در صد آب‌هاي جهان است.

رشد جمعيتي از عوامل منفي معادلۀ آب و زندگي است. بين سال‌هاي 1950 تا 2009 (يعني از بعد از جنگ دوم که توسعۀ سرمايه‌دارانه شتابي بي سابقه گرفت) جمعيت کره زمين از 5/2 ميليارد به 8/6 ميليارد رسيد. فرايند توليد خوراک براي اين جمعيت فزاينده به همراه رشد شهرنشيني، بالا رفتن ميانگين سطح زندگي بشر و رشد صنعت، ذخيرۀ آب قابل تجديد براي هر نفر را در عرض اين 60 سال به ميزان 63% کاهش داده است.

ولي رشد جمعيتي يک علت مجرد براي بروز بي آبي نيست. اين روابط اقتصادي و اجتماعي حاکم و چگونگي استفاده از منابع طبيعي در چارچوب اين روابط است که ما را به سوي بي آبي مي‌راند: تخليه زباله‌هاي صنعتي و استفاده بي رويه از کودهاي شيميايي و سموم زراعي در رودخانه‌ها بسياري از منابع آب جهان را غير قابل زيست و غير قابل استفاده کرده است. شيوه‌هاي استخراج نفت و نشت نفت به آب‌ها که به طرز هراسناکي متداول شده يکي ديگر از دلايل نابودي آب هاست. در اين ميان يک عامل مخرب ديگر هم وجود دارد که در اغلب تحقيقات آلودگي به آن اشاره‌اي نمي‌شود: جنگ‌ها و استفاده از سلاح‌هاي شيميايي و هسته‌اي که علاوه بر زندگي انسان‌ها، طبيعت را نيز نابود مي‌کنند. اين جنگ ها نتيجه‌اي جدايي ناپذير از شيوه توليد سرمايه‌داري و بخشي لاينفک از مناسبات قدرت در ساختار جهاني اند. لطمات جنگ‌ها براي حيات و محيط زيست درازمدت است. هيروشيما، ويتنام و عراق فقط چند نمونه از موارد بيشمار است.

در تاريخ مدرن بيش از چند دهه است که در مورد مديريت آب زياد صحبت مي‌شود. اما اين مسئله در درجه اول به صورت تحت کنترل گرفتن آب و انتقال آن به شهرهاي گسترش يابنده و صنايع و مزارع معنا شده است. از سال‌هاي 1950 شماره سدهاي بزرگ از 5 هزار به 45 هزار رسيده است. ميليون‌ها چاه عميق با پمپ‌هاي ديزلي و برقي سفره‌هاي آب زيرزميني را خالي مي‌کنند. همين کار باعث شده که سطح سفره آب در سراسر مناطق شمال چين، هند، پاکستان، ايران، خاورميانه، مکزيک و غرب ايالات متحده به شدت پائين برود. تعداد رودخانه‌هاي شکوهمند و زندگي بخشي که امروز در حال جان کندن هستند تاسف بار است: ماه‌هايي از سال از روخانه‌های ريو گرانده، کلورادو، ايندوس، کنچ، آمو دريا، نيل... هيچ آبي به دريا نمي‌ريزند.

حاصل اين کنترل و غارت آب مثل هر منبع و ثروت ديگر در سرمايه‌داري به تساوي تقسيم نمي‌شود. امروز بيش از يک ميليارد نفر به آب آشاميدني سالم دسترسي ندارند. بي آبي و خشکسالي ناموزون رشد مي‌کند. کشورهاي «جنوب» قربانيان اوليه و اصلي‌اند. به لحاظ جغرافيايي اين کشورها بيش از کشورهاي شمال از نتايج گرمايش زمين رنج مي‌برند. ولي مشکل فقط جغرافيايي نيست. جوامع سرمایه‌داری شمال، کارگران ارزان جنوب را در راه توليد فوق سود براي سرمايه هايشان به خدمت مي‌گيرند. استعمار و تقسيم کار ناعادلانه فقط به اين خلاصه نمي‌شود. شمال بخش‌هاي بسياري از آلودگي‌ها و آلاينده‌هاي خود را به جنوب منتقل مي‌کند. جنگل‌هاي آمازون براي کشت سويايي که به کار تغذيۀ گاوهاي کمپاني مک دونالد مي‌آيد قطع مي‌شوند. کشت گياه‌هاي صنعتي نظير پنبه براي کمپاني‌هاي فرامليتي به منابع آب هند فشار جدي وارد مي‌کند. توليد سوخت به اصطلاح سبز از روغن نخل که از پروژه‌هاي اروپا براي جايگزين کردن نفت است علاوه بر زيان‌هايي که به اقتصاد و تنوع زيستي کشورهاي جنوب شرقي آسيا وارد مي‌کند، باعث تحليل رفتن منابع آبي و آلوده کردن آن مي‌شود. کمپاني نفتي شِل و شرکت‌هاي مشابه فرامليتي آب‌هاي نيجريه را غير قابل استفاده و محيط زيستش را نابود کرده‌اند. دولت‌هاي وابسته و دلال در کشورهاي جهان سوم نيز دست اين غارتگران بين‌المللي را در اين آلوده سازي باز گذاشته‌اند.

و ما که در يکي از خشک ترين مناطق جهان زندگي مي‌کنيم....

خاورميانه نه تنها از خشک ترين مناطق جهان است بلکه بنا به تحقيقات اخير (از جمله گزارش بهمن 91 سازمان ناسا) حوزۀ دجله و فرات (شامل بخش‌هايي از ترکيه، سوريه، عراق و ايران) دومين منطقۀ جهان بعد از هند است که به سرعت آب‌هاي زيرزميني‌اش را از دست مي‌دهد. گزارش ناسا حاکي از آن است که کمبود آب زندگي ميليون‌ها نفر را در خاورميانه تهديد مي‌کند (و اين مي‌تواند به بروز درگيري‌هاي داخلي و خارجي بيانجامد). مجادلات ترکيه و سوريه يا نپال و هند بر سر آب هنوز به جنگ مستقيم منجر نشده است ولي به شکل آتش زير خاکستر وجود دارد. در همين زمينه مي‌توان به درگيري‌هاي بهمن ماه 91 کشاورزان اصفهاني با دولت بر سر کمبود آب کشاورزي اشاره کرد و مجادله و تفرقه‌اي که بين اهالي اصفهان و يزد دامن زد.

در اقليم خشک ايران ميزان سرانه آبي تجديد شونده که در سال 1335 هفت هزار متر مکعب بود، در سال 1375 به دو هزار متر مکعب کاهش يافت. پيش بيني مي‌شود که تا کمتر از ده سال ديگر اين ميزان سرانه به 800 متر مکعب برسد. اين در حالي است که سازمان ملل مرز کم آبي شديد را به لحاظ سرانه 1000 متر مکعب مي‌داند!

اما اين آب چگونه مصرف ميشود. از مقدار آب به دست آمده از منابع مختلف طبيعي و سدها، 93 در صد به بخش کشاورزي، 5 درصد به مصارف شهري و 2 در صد به صنعت اختصاص مييابد. اين تقسيم بندي نشان از عقب ماندگي کشور دارد. (در جوامع سرمايهداري پيشرفته اين نسبت براي صنعت 45% و براي کشاورزي نيز همين ميزان است). يعني نه تنها درجۀ توسعه صنعتي در کشور پائين است بلکه کشاورزي عمدتا درگير شيوههاي عقب مانده است که عواقبش را در زمينههاي ديگري مثل بالا بودن قيمت توليد داخلي و عدم امکان رقابت با محصولات وارداتي کشاورزي حس ميکنيم. ميانگين مصرف آب شهري ايران نيز تقريبا دو برابر کشورهاي اروپايي است. ميزان هدر رفتن آب که از جمله علل آن لولهکشيهاي قديمي و نشت دار و استفاده ثبت نشده از آب است، ايران را در رديفهاي بالاي جهاني «هدر رفتِ آب» قرار داده است. مصرف سرانۀ آب شرب (لولهکشي تصفيه شده) در تهران نيز طي سه دهه اخير مرتبا افزايش يافته است. تا جائي که امروز مصرف متوسط سرانۀ آب در تهران حدودا سه برابر ميانگين جهاني است.

علاوه بر عقب ماندگي اقتصاد تک محوري و وابستۀ ايران بايد به شيوههاي مديريتي ابن الوقتي و برنامههاي از امروز به فرداي حاکمان سود جو هم به عنوان عاملي که به وضع نابسامان کنوني پا داده اشاره کرد. نظام مديريتي سودمحور، انحصاري و غير نقشه مند آب نه تنها قادر نيست نيازهاي غذايي جمعيت رو به افزايش را پاسخ دهد بلکه به تضاد و مناقشه بين مناطق نيز دامن مي‌زند.

يک واقعيت اثبات شده در سطح جهاني در زمينه «مشکل آب» اين است که برنامۀ تغيير مسير رودخانه‌ها و ايجاد پياپي سدها نتايج مخربي به بار آورده است. با اين کار زيستگاه‌هاي آبي نابود شده‌اند. شيلات از ميان رفته، گونه‌ها منقرض شده‌اند. در ايران نيز فرياد اعتراض يا توصيه‌هاي کارشناسان محيط زيست به جايي نرسيده و سياست منحرف کردن رودخانه‌ها و سد سازي همچنان دنبال مي‌شود. سفره‌هاي آب پائين‌تر مي‌روند. چاه‌ها يکي پس از ديگري خشک مي‌شوند. زمين‌هايي که زماني محصول مي‌داد اجبارا از دايره توليد خارج مي‌شوند. کشاورزان خرد براي تامين آب زراعي مجبور مي‌شوند به چاه‌هاي عميق متوسل شوند و اين امر آنان را به صاحبان و بهره برداران چنين چاه‌هايي وابسته مي‌کند. قشرهاي فقيرترِ توليدکنندگان کشاورزي به علت عدم دسترسي به آب کافي، به حاشيه مي‌روند و ورشکسته مي‌شوند. نمونه‌هايي از اين روند مديريت نابسامان آب در ايران را در مورد زاينده رود مي‌بينيم. آب اين رودخانه به قيمت کشاورزي و صنعت و گردشگري اصفهان به 300 کيلومتر آن طرف‌تر به يزد منحرف مي‌شود. يا حالا با حاد شدن تضادي که بر سر اين مسئله پيش آمده، صحبت از انحراف آب کارون به يزد است و يا برنامه انتقال آب زاينده رود به کرمان. برخي مقامات که از انتقال آب شمال به جنوب مي‌گويند.... تاثير اين سياست ها خشک شدن تالاب‌ها و آبخيزها و سفره‌هاي آب زيرزميني است. تا کنون درياچه‌هاي بختگان و طشت در نيريز، درياچۀ ارژن بين شيراز و بوشهر، درياچه مهارلو در شيراز، درياچه جازموريان در غرب ايرانشهر خشک شده‌اند. احتضار درياچۀ اروميه و يا درياچه هامون در سيستان که سومين درياچه بزرگ کشور است عمق فاجعه را براي بسياري از ما آشکار کرد. به اين‌ها بايد سرنوشت تالاب گاوخوني و درياچه زريوار مريوان، گهر لرستان، اوان قزوين.... را هم افزود.

به علاوه راهکارهاي جدي براي جمع آوري و تصفيۀ پساب‌ها هم موجود نيست. فاضلاب‌هاي صنعتي و عمومي مستقيما و يا از طريق چاه‌ها به نهر و رودخانه و درياچه تخليه مي‌شوند. نشت آب آلوده به آب‌هاي باز و ايجاد حوضچه‌هاي فاضلابي هم خاک را زايل مي‌کند و هم آب‌هاي زيرزميني را.

اغلب پيشنهادات متفاوتي که امروز در ايران و جهان در مورد حل معضل کمبود آب شنيده مي شود با پيش فرض ادامۀ وضع موجود مطرح مي شود. (در واقع به معني لنگ انداختن در برابر وضع موجود است): برخي تحليل‌گران سازمان‌هاي غربی مي گويند که بايد کشاورزي را در مناطق خشک جهان محدود کرد. طرحشان احتمالا وارد کردن مواد اوليه غذايي به اين کشورها و وابستگي بيشتر به شمال است. بسياري پيشنهاد توسل به بازار را مي‌دهند و مي‌گويند آب بايد به قيمت واقعي (خرج استخراج، انتقال، تصفيه و...) به دست مردم برسد تا مصرف به اجبار محدود شود. ولي تسليم کامل آب به بازار نه تنها ناموزوني و نابرابري را تشديد مي‌کند بلکه به نابودي هر چه سريعتر منابع محدود آب زمين منجر خواهد شد. در کشوري که امروز فراخوان افزايش جمعيت تا 150 ميليون نفر را مي‌دهند، مقاماتش براي تامين منافع اقتصادي فک و فاميل و پايگاه‌هاي سياسي خود آب‌ها را جابجا مي‌کنند، هيئت حاکمه‌اش براي دور زدن بحران‌ها منابع طبيعي را از کيسۀ آيندگان خرج مي‌کند و... حتي اگر طرح‌هاي دقيق و کارشناسي شده براي حل مشکل آب هم تدوين شود به سرانجامي نخواهد رسيد.

در اين آشفته بازار، پيشنهادهاي دوستداران طبيعت و وفاداران به توسعه پايدار که براي مثال احياي سيستم قنات‌هاي خاورميانه را براي حل مشکل آب مطرح مي‌کنند نمي‌تواند به جايي برسد. به راه‌ انداختن و تکامل چنين سيستمي نياز به سازماندهي و همکاري محلي (و از پائين) ميان توده‌هاي مناطق روستايي دارد که اين با اقتصاد سودمحور و فردگرايي حاکم نمي‌خواند. لازمۀ برنامه ريزي راديکال در اين زمينه بر هم خوردن موازنۀ قدرت و مشارکت مصرف کنندگان آب (توده‌هاي مردم) در فرايند ابتکار عمل و تصميم گيري است.

به يک کلام مشکل آب در ايران (و جهان) با پمپ و لوله و سد و کانال حل نمي‌شود. نمي‌شود با طبيعت سر جنگ داشت و آب را حفظ کرد. الگوي مصرف بايد تغيير کند. در جهاني که تحت حاکميت سود قرار دارد، که توليد کالاهاي بي مصرف و يک بار مصرف و زائد بخش اعظمي از انرژي توليد شده را به هدر مي‌دهد، که اهميت و ارزش طبيعت با سودي که عايد مصرف کنندگانش مي‌کند محاسبه مي‌شود، نمي‌توان از آيندۀ پايدار سخن گفت. دغدغه‌هاي وجودي را بايد در ذهن بشر زنده کرد. بايد نشان داد که توانايي‌هاي بشر را مي‌توان در عرصه‌هايي غير از نابودي انسان‌ها و محيط زيست به کار گرفت. بايد دست به کار شد و براي ادامه زندگي، اين نظام جنون آسا و مخرب را نابود کرد.  پايان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب